چرا وقتی کرونا میگیریم نمیدانیم باید چه کنیم؟
انبوه دادهها و اطلاعات مربوط به کرونا بیش از آنکه به مردم اطمینان علمی و روانی دهد، سرگشتگی و بیعملی به بار میآورد و اطلاعات از یک جایی به بعد وقتی زیاد شود ضد خودش میشود.
به گزارش خبرگزاری مهر ، اسفند ماه سال گذشته وقتی از گوشه و کنار و اخبار میشنیدیم که کرونا احتمالاً تا خرداد ماه سال ۱۳۹۹ همراه ماست و احتمالاً با گرم شدن هوا بار و بندیلش را جمع میکند و میرود با خود میگفتم کی میتونه تا خرداد ماه طاقت بیاورد و بعد به خودم امیدواری میدادم که چون هوا معمولاً از اردیبهشت ماه گرم میشود، کرونا هم زودتر میرود پی کار و زندگیاش پیش ویروسهای دیگری که سالها پیش رفتند و گم وگور شدند. آن روزها فکرش را هم نمیکردم که نه تنها تا خردادماه بلکه تا پنج ماه بعد از خرداد ماه هم دوام بیاورم و کرونا و وضعیت کرونایی را تحمل کنم ولی زمان و جبر زمانه همیشه نشان داده که آدمیزاد با هر شرایطی سازگار میشود نمونه اش اینکه این روزها همه جوری ماسک میزنند انگار از اول عمرشان همیشه ماسک میزدند و جزئی از پوششان بوده است!
بالاخره قیمت تست کرونا چقدر است؟
قصه پرغصه من با کرونا زمانی شروع شد که اولین علائمی که حدس میزدم به کرونا مربوط باشد مثل سردرد و بدن درد و بی اشتهایی را حس کردم و باید میرفتم تست میدادم چون مادرم جزو افراد با ریسک بالا بود و باید هرچه سریعتر وضعیتم را میدانستم. با چند پرس و جو از اطرافیانم به چند آزمایشگاه و بیمارستان زنگ زدم و موضوعی که از همان اول ذهنم را درگیر کرد اینکه چرا قیمت تست کرونا در هرجا یک قیمت است؟! این موضوع زمانی بیشتر ذهنم را درگیر کرد که از چند آزمایشگاه وقتی تلفنی پرسیدم قیمت تست چقدر است گفتند ما اجازه نداریم قیمت تست را تلفنی اعلام کنیم و حتماً باید حضوری تشریف بیاورید حتی وقتی من اصرار کردم که خبرنگارم و باید بگویید گفتند «این دستور مستقیم رئیس بیمارستان است».
همان موقع شاخک هایم تیز شد که چرا باید قیمت تست پزشکی به این مهمی که این روزها همه آنقدر به آن احتیاج دارند هرجایی یک نرخ داشته باشد و هرکسی بتواند با یک قیمتی آن را انجام دهد. یک بیمارستان دولتی گفت از ۸ صبح تا ۲ ظهر در حیاط بیمارستان تست میگیریم با قیمت ۲۳۰ هزار تومان و از ۷ صبح هم باید بیایید اسم بنویسید و جواب هم سه روز بعد میآید، آزمایشگاه معروف و مجهز نزدیک خانه مان گفت: ۵۹۸ هزار تومان، به توصیه یکی از دوستانم رفتم یکی از آزمایشگاههای مرکز شهر که گفته بود خوب و تمیز است و با تخفیف تست را با قیمت ۳۵۰ هزار تومان میگیرد؛ وقتی رفتم از ترس صف و جمعیت عقب عقب برگشتم و نهایتاً هم یک بیمارستان در یکی از مناطق دور از دسترس در تهران پیدا کردم و تست را با قیمت ۳۶۷ هزار تومان دادم.
فردای روزی که تست را دادم جوابش را در سایت آزمایشگاه دیدم و حدسم درست از آب درآمده بود، تستم مثبت و کرونا گرفته بودم. حالا وقت این بود که به شماره ۴۰۳۰ که همان روزهای اول کرونا یعنی اسفندماه پارسال هم مرتب زنگ میزدم و همیشه هم جوابم را میگرفتم تماس بگیرم. یک روز کامل پای تلفن بودم ولی بوقهای انتظاری تمامی نداشت و آخر هم موفق نشدم با کارشناسان این مرکز صحبت کنم. بعد از پرس و جو از دوستان خبرنگارم متوجه شدم که ظاهراً پرداختیهای بندگان خدا در این مرکز درست انجام نشده و آنها هم پس از موج اول کرونا در این دوره به اصطلاح خیلی دل به کار نمیدهند؛ درحالیکه وضعیت فعلی خیلی بیشتر از موج قبلی ویروس به مشورت با کارشناسان و این شمارههای تماس احتیاج دارد. چون پاسخگویی درست و صبورانه این کارشناسان در دوره قبلی تا حد زیادی توانسته بود از ازدحام و شلوغی جمعیت در مراکز درمانی بکاهد و این روزها هم به این موضوع و کم شدن حضور بیشتر از قبل نیاز داریم. اگرچه این روزها کرونا آنقدر سریع در حال تازاندن است که هیچ شماره تلفنی حریفش نمیشود ولی ارائه خدمات این مرکز در این ایام بسیار ضروری به نظر میرسد و باید هرچه سریعتر فکری به حال این حجم از تماس و مشغولیت خطهای تلفن این مرکز کرد تا دوباره کارشناسان آن بتوانند با جان و دل پاسخگوی مردم باشند.
حالا باید چه کار کنم؟
با مشورت چند دکتر و نشان دادن برگه تستم متوجه شدم که کرونا گرفتم و باید قرنطینه شوم اما بعد از گذشت اینهمه ماه از کرونا و این حجم از داده، اطلاعات و خبر نمیدانستم باید چه کنم؟ چه دکتری بروم؟ چه دارویی بخورم و…؟ برایم جای تعجب داشت من که اینهمه درباره کرونا خوانده بودم پس چرا حالا که نوبت خودم شدم آنقدر درمانده ام. در همین جا یاد نقل قول یکی از استادان دانشگاهم افتادم که میگفت وقتی حجم اطلاعات و اخبار زیاد شود، رسالت اصلی اخبار و اطلاع رسانی از بین میرود و دقیقاً نتیجه عکس میدهد یعنی به جای آگاهی افراد سردرگم میشوند و در میان انبوه زیادی از اطلاعات فقط دست و پا میزنند بدون اینکه بدانند واقعاً چه خبر است؟
چندی پیش با حمیدرضا نمازی، عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران گفتگو میکردم و حرف درستی میزد؛ به عقیده او «انبوهگی شواهد و اطلاعات مربوط به کرونا بیش از آنکه به مردم اطمینان علمی و روانی دهد، سرگشتگی و بی عملی به بار میآورد. آوار اطلاعات (Infodemy) ممکن است از پاندمی و اپیدمی کرونا عواقب خطرناکتری داشته باشد. متولیان امور به جای آمارگرایی باید از چند اصل ساده در قالب یک عبارت مخفف استفاده کنند تا فاصله نظر و عمل کم شود. با انبوهگی شواهد، فاصله نظر تا عمل زیاد خواهد شد و مردم سرگشته میمانند که ماسک بزنند یا نزنند، دست بشویند یا نه. مسئولین در حال حاضر فقط اطلاعات میدهند و توجه نمیکنند که بمباران اطلاعاتی و دادن اطلاعات در این حد دردی را دوا نمیکند، خصوصاً که بسیاری از مردم با اصطلاحات و مؤلفههای علمی آشنا نباشند. باید به جای دادن information ، communication اتفاق بیفتد یعنی ارتباطات جای اطلاعات را بگیرد. در این میان باید رسانهها و مدیران آن اطلاعاتی را داشته باشند و آنها با رسانههای خود اضطراب سلامت را مدیریت کنند. اطلاعات از یک جایی به بعد وقتی زیاد شود ضد خودش میشود.»
به شیوه سنتی و سینه به سینه اعتماد کردم و با صحبت کردن با دوستانم و کسانی که پیش از من مبتلا شده بودند تا حد زیادی متوجه شدم که چه باید بکنم و چه بخورم و اینها ولی همواره در سرم این سوال میچرخید که چرا با وجود اینکه اینهمه و همه جا حرف از کروناست وقتی با آن مواجه میشوی انگار در نقطه صفر ایستادی و هیچی از آن نمیدانی؛ حتماً یک جای کار می لنگد و اطلاع رسانیها درست انجام نشده است. قبول دارم که چموش بودن ویروس کرونا و هزار چهره بودنش کار را این روزها برای خیلیها سخت کرده ولی تا حدی میتوان دستورالعملهای یکسانی برای مبتلایان آماده کرد و براساس آزمون و خطای این چندین ماه به مبتلای بنده خدا گفت که چه بخور چه نخور نه اینکه یکی بگوید لبنیات برای کرونا سم است و بعد که در بیمارستان بستری میشوی ببینی با هر وعده غذایی ماست میدهند و هر صبح هم شیر! این روزها بیشتر از هر چیز ما به یک حرف و دستورالعمل یکسان و متحد نیاز داریم تا کمی از این سردرگمی رها شویم و سرمان از کارمان دربیاید که بالاخره چه بکنیم وگرنه مجبور میشویم به نسخههای اینستاگرامی و کانالهای متعدد زرد و تبلیغاتی اعتماد کنیم و جانمان را بگذاریم کف دستمان و یک روز از شدت سردی خوردن آب از دهانمان سرازیر شود و یک روز از شدت گرمی خوردن حرارت بدنمان بزند بالا و آتش بگیریم!
من کرونایی نیستم / انکار یا اقرار
بعد از گذراندن این دو غول بزرگ در مریضی کرونا باید غول بزرگتر را از سر راه برمیداشتم و الحق و انصاف خیلی هم کار سختی بود. آن هم اینکه بپذیرم کرونا داشتم و هیچ اشکالی هم ندارد که کرونا گرفتهام. متأسفانه یکی از موضوعاتی که این روزها کار را برای درمان و کادر درمان سختتر کرده است موضوع «انکار» است که یک بحث کاملاً روانی است. آدمها میترسند جایی بگویند کرونا گرفتهاند چون نگرانند که بعدها جامعه و اطرافیانشان روی آنها برچسب «اون آدم کروناییه» را بزند.
حمیدرضا نمازی در این باره گفت: «تصور میکنم اگر خیلیها کرونا بگیرند یا مشکوک به کرونا باشند از اضطراب انگ خوردن اعلام نمیکنند چون میترسند. ما در هر بیماری مستعد فروکاستن فرد به بیماریاش هستیم. یعنی مثلاً اگر کسی صرع هم داشته باشد، بعد از مدتی به جای اینکه بگوییم فلان خانم یا آقای مبتلا به صرع میگوییم آن صرعیه! این موضوع درباره بیماریهایی که ایپدمی میشود بیشتر هم است و اتفاقاً الان درباره کرونا این خطر در کمین است.»
علاوه بر مورد انگ خوردن که به آن اشاره شد خیلیها هم نگران هستند که مورد سرزنش قرار بگیرند و شماتت شوند که چرا حواست را جمع نکردی و کرونا گرفتی در حالی که به قول یکی از دوستانم گرفتن کرونا مثل رانندگی است تو میتوانی شش دانگ حواست را جمع کنی ولی یک فرد ناشی یا بی حواس از کنارت رد شود و ماشینت را زخمی کند بنابراین داشتن اینگونه نگرانیها هیچ کمکی به وضعیت نمیکند. لازم است که هرکسی کرونا گرفت بپذیرد که کرونا گرفته و آن را پنهان نکند. چون قدم اول برای هرکاری مخصوصاً درمان، پذیرش آن است وگرنه با انکار و کتمان گرهای که با دست باز میشود را به دندان انداختیم.
این قصه و پرغصه کرونای من هر جور بود به پایان رسید ولی اتفاق مهمی که باید این روزها خیلی حواسمان باشد موضوع «اضطراب سلامت» است. به این معنی که آدمها نسبت به سلامتی خود نوعی وسواس و اضطراب پیدا میکنند و مرتب فکر کنند که بیمار شدند یا در معرض بیماری قرار دارند. نمازی، استاد اخلاق پزشکی در توضیح اصطلاح اضطراب سلامت گفت: «اضطراب سلامت یعنی افراد نگرانی بیش از حد و وسواس گونه راجع به سلامت خودشان پیدا میکنند و این نگرانی با اطلاعات مخدوش و مغشوش آمیخته میشود و خروجی این اضطراب دو گروه هستند؛ گروه اول دوری گزین و کلاً بیخیال مسائل سلامتی میشوند. گروه دوم دچار نوعی وسواس میشوند و مرتب میخواهند اطمینان پیدا کنند که سلامت هستند و دقیقاً بزرگترین مانع ارتقای سلامت هم همین اضطراب سلامت است، چون خرده معلومات را بالا میبرد. علاوه بر اینکه اضطراب تا حد زیاد ایمنی بدن را پایین میآورد و احتمال ابتلای بیماری را زیاد میکند و ما در اضطراب اصلاً نمیتوانیم تصمیم بگیریم. در مورد کرونا هم همین طور است که اطلاعات غلط و افواهی در حال گردش است. البته یکی از دلایل این گردش غلط اطلاعات، ماهیت خود بیماری است، چون بیماری هنوز وضوح ندارد. با این اوصاف باید در چنین شرایطی اضطراب سلامت را کم کنیم. این به معنی بی خیال بودن، امید واهی دادن و … نیست، بلکه باید در یک یونیفورم واحد اطلاعات مشخصی بدهیم.»
مطمئناً مشابه این قصه و ماجرا این روزها برای خیلیها پیش میآید و روایتی که خواندید برای خیلیها نکته تازهای ندارد و تکراری است تنها امیدی که برای نوشتن این گزارش وجود داشت اینکه به برخی از سوالات و ابهامات بدیهی درباره این بیماری که گریبان خیلیها را گرفته پاسخ و یا حداقل واکنشی نشان داده شود.